شعر در مورد دکترا
شعر در مورد دکترا
شعر در مورد دکترا ,شعر درباره دکترا,شعر برای دکترا,شعر در باره دکترا,شعر با دکترا,شعر درمورد دکترا,شعر با کلمه دکترا,شعر با کلمه ی دکترا,شعری در مورد دکترا,شعری درباره دکترا,شعر درباره ی دکترا,شعر کودکانه در مورد دکترا,شعر مفهومی در مورد دکترا,شعرهای کودکانه در مورد دکترا
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد دکترا برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
خاک ایران یکسر از دکتر پر است
هر که دکتر نیست، نانش آجر است
ملک ایران سرزمین دکتران
این قدر دکتر نباشد در جهان
شهر دکتر، کوچه دکتر، باغ دک!
کبک دکتر، فنچ دکتر، زاغ دک!
شعر در مورد دکترا
عابران هر خیابان دکترند
دانههای برف و باران دکترند
هم وزیران، هم مدیران دکترند
بیشتر از نصف ایران دکترند
هر که پستی دارد اینجا دکتر است
دیپلم ردّی است، اما دکتر است
شعر درباره دکترا
هر که شد محبوب از ما بهتران
هر که شد منسوب بالا دکتر است
هر که رد شد از در دانشکده
یا گرفته دکتری، یا دکتر است
شعر نو مدیون دکترها بود
تو ندانستی که نیما دکتر است؟
شعر برای دکترا
شاعر تیتراژهامان دکتر است
مجری اخبار سیما دکتر است
آن که مثل آفتاب نیمه شب
سر زد از صندوق آرا دکتر است
این همه آدم که در عالم نبود
آدمی کم بود و دکتر کم نبود
من نگویم، شاعران فرمودهاند
رخش و رستم هر دو دکتر بودهاند
شعر در باره دکترا
گرچه باشد قصهها پشت سرش
دکتری دارند ملا و خرش
شاعران از رودکی تا عنصری
بیگمان دارند هر یک دکتری
عارف شوریده دکتر مولوی
نام پایاننامه او مثنوی
حافظ و سعدی و خواجو دکترند
سروقدان لب جو دکترند
شعر با دکترا
وحشی و اهلی و صائب دکترند
تاجر و دهقان و کاسب دکترند
بحثهای جعل مدرک نانبری است
بهترین سرگرمی ما دکتری است
عدهای مشغول دکتر سازیاند
عدهای سرگرم دکتر بازیاند!!
شعر درمورد دکترا
اهل دانشگاهم
روزگارم بد نیست
تک ژتونی دارم ،
خرده هوشی ،
سر سوزن پولی….
شعر با کلمه دکترا
من تریپی دارم بهتر از هر مانکن
جزوه ای پر ز زیراکس
دوستان و علومی که در این نزدیکیست
لای این واحدها ، پای آن برگ سفید
توی پروندهء مشروطی و کسر واحد
شعر با کلمه ی دکترا
اهل دانشگاهم پیشه ام الافیست
گاهگاهی میروم دانشگاه
تا که سیمایم را استاد ببیند به کلاس
بلکه غیبت را حاضر بکند که ز آموزش من ،
جان سالم ببرم چه خیالی چه خیالی…
میدانم خوب میدانم …
غیبتم بسیار است
شعری در مورد دکترا
حذف درس و کسریم اجباریست
من به مهمانی کسری رفتم
من به پشت اندوه
من به ایوان هراسانی و خواهش رفتم
رفتم از پلهء پاچه خواری بالا تا به کوی استاد
تا به هوای نمره و استدعا
تا شب حسرت پاس کردن
رفتم نمره های اندک
استاد در آرزوی لحظه ای آرامش
شاگرد در آرزوی نمره ای
شعری درباره دکترا
افزایش یاد هر درد و غم و بی پولی
تا که شاید دل استاد به رحم بیاید
ای دریغ از یک و نیم نمرهء پر پوچ و بها
من دانشجو ام شغل من خوش تیپیست
گوشی ام یک نوکیا
عینکم آفتابیست
شعر درباره ی دکترا
در خیالم جریان دارد پول ،
جریان دارد کٍیف مد ،
از طرز لباسم پیداست
چشم ها را باید شست
پشت لنز باید برد
کار ما نیست شناسایی لنز رنگی
کار ما شاید اینست که در افسون عینک ،
چهار چشم باشیم
شعر کودکانه در مورد دکترا
پشت کافی نت اردو بزنیم
آی دی یک دوست بدوزیم و سر کار برویم
چشم بر عینکی باید داشت
عینکی آفتابی که در ظهر و غروب
آفتاب روی چشم و همه دم بر سر و موی و یقه و جیب کنار شلوار بنهیم
و به همه پز بدهیم
شعر مفهومی در مورد دکترا
تیپ ها باید ساخت
جور دیگر باید گشت
کفش نوک تیز و کتانی ،
گهگاه شلوار لی گشاد ،
لیزری و هم دمپا دو سه تا سیم کارت
و هندز فری و یک همراه بینی عمل شده سر بالا
اسم من دانشجوست ایا؟؟؟
شعرهای کودکانه در مورد دکترا
دکتر چه مهربونه
درد منو می دونه
با شوخی و با خنده
زخم منو می بنده
می گه مریض کوچولو
کوچولو و موچولو
برو بخواب تو خونه
دوای تو همینه
تا که بشی سلامت
خوشحالو شادو راحت
شعر در مورد دکترا
بیشتر بخوانید :
- ۹۷/۰۷/۰۹