شعر در مورد خفگی
شعر در مورد خفگی
شعر در مورد خفگی ,شعر درباره خفگی,شعر برای خفگی,شعر در باره خفگی,شعر با خفگی,شعر درمورد خفگی,شعر با کلمه خفگی,شعر با کلمه ی خفگی,شعری در مورد خفگی,شعری درباره خفگی,شعر درباره ی خفگی,شعر کودکانه در مورد خفگی,شعر مفهومی در مورد خفگی,شعرهای کودکانه در مورد خفگی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خفگی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد
گنجشک برمد از خفه، صیاد نیامد
عاشق شدم، این بود گنه، وای که هجرش
جان برد و ازین یک گنه آزاد نیامد
شعر در مورد خفگی
برنجد گلوئی که بی خون بود
خفه گردد از خونش افزون بود
هران مال کاید درین دستگاه
بران خفته دان تند ماری سیاه
شعر درباره خفگی
به کمند زلفت اندر خفه گشت جان من
دیتش هم از تو خواهم که تو داور منی
به لبت شفیع بردم که مرا قبول کن
به ستیزه گفت خون خور که نه در خور منی
شعر برای خفگی
این پرنده، در این قفس تنگ نمی خواند.
اگر می بینی خفه و لال و خاموش است، به این جهت است …
بگذار فضا و محیط خودش را پیدا کند تا ببینی
که چه گونه در تاریک ترین شبها آفتابی ترین روزها را خواهد خواند
شعر در باره خفگی
تو می روی
این شهر غریب تر از هر روز
آلوده تر از تنهایی
آدم هایش
در پشت یک پنجره پر از انتظار
خفه می شوند
شعر با خفگی
دلتنگ یعنی؛
رو به روی دریا ایستاده باشی
و خاطره یک خیابان خفه ات کند.
شعر درمورد خفگی
می خواهم تو را
در آب غرق کنم
بعد وقتی که داری خفه می شوی
تو را در آغوش بگیرم و
به ساحل ببرم
نفسم را در نفس ات بدمم و
بیدارت کنم
آن قدر که قلبم به شماره بیافتد
شعر با کلمه خفگی
حسرت تو را نبودنت را
بیتو بودن را
مثل داغی در قلبم احساس کردم
آنگونه تلخ که این داغ رفتهرفته بزرگ شد
رفتهرفته عمیق شد
دیگر تاب تحمل نداشتم
طوریکه میتوانستم خفهات کنم
تا از دستت راحت شوم
آخر من خیلی دوستت دارم
شعر با کلمه ی خفگی
شوکرانِ عشقِ تو
که در جامِ قلبِ خود نوشیده ام
خواهدم کُشت و آتشِ این همه حرف در گلویم
که برایِ برافروختنِ ستارگانِ هزار عشق فزون است
در ناشنواییِ گوشِ تو خفه ام خواهد کرد
شعری در مورد خفگی
خانه دل تنگ ِ غروبی خفه بود
مثل ِ امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
شعری درباره خفگی
خدا دو گوش داد یه زبون که یکی بگی دوتا بشنوی
البته برای مواقع ضروری 2تا دست و 2تا پا هم داده
که اگه طرف خفه نشد انقد بزنی تا جونش در بیاد …
والا !!! به نعمت های خدا توجه داشته باشید دیگه!
شعر درباره ی خفگی
تو عمرم
فقط یبار بهم التماس کردن
اونم گفتن
“توروخدا خفه شو ،
خواهش میکنم خفه شو ” 😐
شعر کودکانه در مورد خفگی
خسته م…
از صبوری خسته م…
از فریادهایی که در گلویم خفه ماند…
از اشک هایی که قاه قاه خنده شد…
شعر مفهومی در مورد خفگی
تا وقتی که ریموت کنترل
واسه خفه کردن صدای اطرافیان
ساخته نشده
با من از پیشرفت تکنولوژی حرف نزنید 😐
شعرهای کودکانه در مورد خفگی
سرباز سفیدپوست را خفه کردند سیاه شد
و جان داد.
گلوله سینه ی سرباز سیاه پوست را درید
خونش جاری شد سفید شد و جان داد.
ما هر یک چیزی را زیر پوست پنهان کرده ایم
که تنها مرگ رو می کند .
شعر در مورد خفگی
بیشتر بخوانید :
- ۹۷/۰۷/۰۹